حجت، حکم حکماست نه نیرنگ فقها
نگاهی کوتاه به دغلبازی اتمی حکومت اسلامی
جواد اسدیان
مهلت سی روزهای که پنچ عضو شورای امنیت سازمان ملل و دولت آلمان به حکومت اسلامی ایران داده بودند تا این رژیم بنا به درخواست جامعهء جهانی و شورای حکام آژانس انرژی هستهای، از غنیسازی اورانیوم چشم بپوشد و در راستای اعتمادسازی به پای میز مذاکره بازگردد، به زودی به پایان میرسد.
هیچ نشانهای، مبین آن نیست که رژیم به اخطار جامعهء جهانی توجهای کرده است. اما، در مقابل، آخوندها با مانور نظامی دنبالهدار خود در جنوب ایران و خلیج فارس، به تحریک جهان آزاد پرداختند و هر روز با آزمایش سلاح هایی با خصلتِ تهاجمی، ماهییت ستیزهخوی خود را به نمایش گذاشتند. اغراق در توانایی نظامی و منش جنگطلب سران حکومت ایران، دولت روسیه را که از ارسال کنندگان اصلی تسلیحات استرتژیک به ایران است، واداشت که از زبان وزیر امورخارجهء خود، به جهان این اطمینان را بدهد که ایران در گزارشهای تسلیحاتی خود، دروغ میگوید و غلو میکند. آینده نشان خواهد داد که گفتههای وزیر امور خارجهء روسیه تا چه اندازه با حقیقت همخوانی دارند. روشن است که روسیه و اتحادیهء اروپا و بیش از همه انگلستان در پی آن هستند که با خرید وقت برای حکومت اسلامی، ازاین کشور همچون مانعی برای تحقق هدفهای استراتژیک آمریکا در منطقه، استفاده و سوء استفاده کنند. حماقت و بلاهت سران اسلامی، ژرفتر از آن است که به این بازیهای ظریف سیاسی پی ببرند و دریابند که با گذشت هر روز، به لبهء پرتگاه نزدیکتر میشوند. سربسته بگویم؛ حکومت اسلام عزیز، با توجه به توازن نیروها وامکانها، در مناسبات سیاسی جهان در باتلاق همان اشتباهی گرفتار آمده است که رژیم صدام را با تمام توان نظامیاش، در اندک زمانی، به قهقهرای نیستی فرستاد.
با اینکه چین و روسیه از پشتیبانان رژیم اسلامی در مناقشهء اتمی، همزبان با حامی پیدا و پنهانِ دیگر آخوندها، یعنی انگلیس، خواستار تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران شدهاند و بارها اعلام کردهاند که امر غنیسازی را از رژیم آخوندها نخواهند پذیرفت، باز آنان استفاده از سوخت هستهای را، حق خود دانسته و سرنوشت کشور را به این مسأله گره زدهاند. آخوندها فراموش کردهاند که به اقرار حسن روحانی، هجده سال در پیوند با برنامههای هستهای خود، به جهان دروغ گفتهاند و در نتیجه، قانوناً حق و حقوق غنیسازی را بدون اعتمادسازی جهانی از خود سلب کردهاند.
اینک، جمهوری اسلامی، بیپروا از تلاشش برای دستیابی به تسلیحات هستهای سخن میگوید و اهداف خود را در این باره، پنهان نمیکند. آخوند دعاگو که به تحمیق مردم شمیرانات در روزهای جمعه مشغول است، یک هفته پیش از اعلام "خبر خوش" احمدی نژاد، درشتخویانه گفته بود: "پژوهشهای اتمی هرگز متوقف نمیشود، غنیسازی در قلمرو ایران اسلامی انجام میگیرد، پروندهء هستهای جمهوری اسلامی در آژانس میماند و توان دفاع و بازدارندگیاش، دشمنان اسلام را از اندیشهء توطئه و تعرض باز میدارد و با مشیت الهی جهان اسلام با محوریت ایران به بزرگترین قطب قدرت جهانی تبدیل میشود."1 از این گفتهها چنین برمیآیند که؛
1. حکومت ایران آهنگ آن ندارد که با جهان سر سازگاری نشان دهد و نگرانی جهانی را از برنامههای اتمی خود، جدی بگیرد. انگار، بشارتِ "ظهور" و بوی بهشت و حوری و غِلمان، هوش از سر آخوند ربوده و شامهاش را در برابر فاجعه کُند کرده است.
2. با اینکه پروندهء هستهای ایران مدتهاست به شورای امنیت ارجاع داده شده است، و این شورا یکزبان از رژیم ایران خواسته است که همهء برنامههای اتمی خود را تعلیق کند، آخوند نامبرده، خود را به بیراهه میزند و در جهت فریب مردم به آنان آشکارا دروغ میبندد که پروندهء هستهای ایران در آژانس میماند. رژیم با حراج ایران و ایرانی به این دلبسته است که روسیه و انگلیس به خاطر حفظ منافع سیاسی – اقتصادی خود، مانع پیگیری پروندهء اتمی حکومت اسلامی ایران در شورای امنیت سازمان ملل خواهند شد.
3. سران حکومت اسلامی که تا همین دیروز بر صلحآمیز بودن برنامههای هستهای خود پافشاری میکردند و با تکیه بر اصل تقیهء اسلامی در کار فریب جهان بودند، اینک از زبان آخوند دعاگو و رفسنجانی و احمدی نژاد و دیگر سران رژیم اسلامی، اعتراف و ضمنی اعلام کردهاند که هدفی جز دستیابی به تسلیحات اتمی ندارند و ورود خود را به باشگاه کشورهای دارای تسلیحات اتمی، به خود خوشآمد گفتهاند؛ تا از سویی به گمان خود، دشمنان اسلام را از تعرض باز بدارند و از سوی دیگر با برخورداری از توان هستهای، به بزرگترین قطب قدرت جهانی تبدیل شوند. هواداران لائیک حکومت آخوندی میبینند که آخوند بیپروا، آنچه را که دیروز حرام اسلامی اعلام کرده بود، امروز حلال اسلامی قلمداد میکند. با این وجود برای توجیه حکومت اسلامی، همیشه دیگران، یعنی بیگانگان و امپریالیستهایی هستند که این جماعت در جامهء لائیسیته و چپ، برای پوشش ضعفهای بنیادین خود، به آن بتازد و غبار در چشم حقیقت بپاشد و در راه مبارزهء واقعی با ننگینترین رژیم معاصر جهان، مانع بتراشد. شگفتآور است که چپ ایرانی با توسل به هزار بهانه و هزار توجیه نابخردانه، به مانایی حکومت اسلامی یاری میرساند و فراموش میکند که آموزگاران بزرگ جنبش نظری و انقلابی مبارزه با شیوهء تولید سرمایهداری، روزی روزگاری تبیین کردهاند که: "دین، افیون ملتهاست." آیا چپ ما افیون زده است؟ آمار مصرف افیون در ایران و در جامعهء ایرانی، و نیز حفر چاههای جمکران و فتوای کشتار از اسلام برگشتگانِ آخوند منتظری و... با زبانی روشنتر و بینیازتر از هر تفسیری، سخن میگویند.
باری، تا روشن شود که برنامهء هستهای ایران، ماهیتی نظامی دارد و ادعای تاکنونی جمهوری اسلامی مبنی بر تولید برق هستهای و بهره جوییهای پزشکی و کشاورزی و دیگر مسایل جنبی، دروغ بوده است به این دادهها و آمارها توجه کنیم:
_ هم اکنون بازده نیروگاههای برق، 37% است، حال آنکه بازده نیروگاههای گازی، دست کم 55% است؛
_ در صورتی که ایران نیروگاههای گازی خود را نوسازی کند، میتواند تولید برق را به 55000 مگاوات افزایش دهد؛
_ این مقدار، 18000 مگاوات بیش از تولید کنونی ست که خود، برابر با 20 نیروگاهِ شبیه نیروگاه هستهای بوشهر، برق تولید میکند؛
_ نوسازیِ نیروگاههای موجود، بیش از 6 میلیارد دلار هزینه نخواهد داشت، در حالیکه هزینهء ساخت نیروگاههای هستهای که همین مقدار برق تولید کنند، 30 میلیارد دلار خواهد بود.2
غیر اقتصادی بودن و ناکارا بودن بهرهگیری از انرژی هستهای با توجه به امکانها و نیازهای کشور، نیت واقعی حکومت آخوندهای مسلمان را در برابر دید همگان قرار داده است. پافشاری حکومت اسلامی ایران بر غنیسازی اورانیوم در کشور که استفاده از باقیماندهء سوخت هستهای را برای ساختن بمب اتم ممکن میکند، آن راز پلیدی ست که جهانیان به آن پیبردهاند.
روشن است که جهان آزاد به رژیمی که تاریخ پیدایش آن آلوده و آمیخته است با کشتار و سنگسار و سانسور و تسلط جهل و ترویج تروریسم دولتی و پشتیبانی از تروریسم، باور نداشته باشد و با تمام توان، مانع دستیابی چنین حکومتی به تسلیحات هستهای شود. (همینجا یادآور میشوم که پس ار دادگاه میکونوس برلین که دولتمردان حکومتی را محکوم کرده بود، دادگاهی در سوئیس، علی فلاحیان، وزیر وقت سازمان اطلاعات ایران را همراه با سیزده نفر دیگر، به جرم دست داشتن در ترور دکتر کاظم رجوی که در برابر خانهاش به ضرب چندین گلوله از پای در آمد، محکوم، و حکم جلب وی را صادر کرده است.)
با اینکه کوس رسوایی سیاست هستهای حکومت اسلامی ایران به صدا در آمده است، معلوم نیست که آقای جک استراو، وزیر خارجهء انگلستان بر اساس کدام اطلاعات، در پاسخی به امکان حملهء نطامی آمریکا به ایران، مدعی شده است: " بدگمانی زیادی وجود دارد که ایران جهت دستیابی به توانایی هستهای... تلاش میکند. اما از آنجا که هیچ دلیل و مدرکی برای موجه بودن این بدگمانی وجود ندارد، اقدام نظامی علیه ایران نیز پایه و اساس نداشته و قابل توجیه نخواهد بود."
از آقای استراو باید پرسید که انگلستان با تکیه بر کدام دلیل و مدرک در جنگ عراق شرکت کرد و با تکیه بر کدام دلیل و مدرک هنوز در عراق حضور دارد؟ آقای بلر و استراو، چرا در پی آن نیستند که نیروهای نظامی انگلستان را از عراق بیرون بکشند؟ از این صلحدوستان میتوان پرسید که چرا با وجود حضور نیروهای انگلیس در عراق هر روز ترورهای استشهادی مسلمانان، جان بسیاری از انسانها را میگیرد؟ چرا این ترورها در جامعهای چون جامعهء پیشرفته عراق صورت میگیرند و آن هم در مناطقی که بیشتر در محدودهء نفوذ نیروهای انگلیسیست؟ چرا خبرگزاریها از چنین ترورهایی در جامعهء عقب افتاده و به شدت دینی افغانستان، گزارشی مخابره نمیکنند؟ اصولاً پیوندی میان ترور و حضور نیروهای نظامی انگلستان در عراق وجود دارد؟ اصولاً پیوندی میان حضور انگلستان و نفوذ حکومت اسلامی ایران در عراق وجود دارد؟ چرا در افغانستان که حضور نیروهای نظامی انگلستان کمرنگ و بیرنگ است، نه از ترورهای استشهادی هر روزهء مسلمانان خبری ست و نه از نفوذ سران اسلامی ایران در آنجا اثری؟
پرسش جدی از آقای بلر و استراو این است که شما با استناد به کدام مدرک و دلیل حکومت آخوندی را از تلاش برای دستیابی به تسلیحات هستهای تبرئه میکنید و اکنون که حکومت آخوندی، خود اعتراف کرده است و خواهان پیوستن به باشگاه اتمی ست، چرا پشتیبانی انگلستان از حکومت آخوندی نیز، آشکاراتر و بیپرواتر شده است؟ چرا دولت انگلستان همراه با روسیه در کار شورای امنیت سازمان ملل، هر روز به بهانهای تازه روی میآورند؟
نزدیکی و همدستی انگلستان و روسیه در پشتیبانی از آخوند، خاطرهء تقسیم ایران را در سال 1907 مسیحی، در ذهن زنده میکند. آخوند، چوب حراج و نابودی ایران را به دست گرفته است و برای بقای خود از هیچ کاری فروگذار نیست و روس و انگلیس که به مردم ایران برای تقسیم ایران، هنوز پاسخگو هستند، در مبارزه با آمریکا برای حفظ جایگاه و برتری خود در منطقه، حاضر نیستند به سادگی و داوطلبانه، از سر سفرهء ایران که آخوند گسترده است، برخیزند.
حکومت اسلامی ایران، در انزوایی جهانی به سر میبرد و به هیچ چیز جز حفظ حکومت خود نمیاندیشد. حکومت، پایگاهی مردمی ندارد. سرکوب دانشجویان، کارگران، ترویج فحشا و اعتیاد و احیای بازارهای بردهفروشی و سرمایهگذاریهای کلان برای نهادینه کردن امر خرافات، که نابودی فرهنگ ایرانی را هدف گرفته است، هر گونه رسمیت را از این رژیم سلب کرده است.
این حکومت کارگرانی را که برای دریافت چندین ماه حقوق عقب افتادهء خود، اعتراض کردهاند، با وحشیگری تمام سرکوب و روانهء زندانها کرده است. در اعتراضهای کارگران شرکت واحد، 1300 نفر دستگیر شدند و مورد شنکنجه و آزار قرار گرفتند. برای دستگیری فعالین سندیکایی، خانوادههای آنان را به گروگان گرفته و شنکنجه کردند. حقوق ماهیانهء کارگران شرکت واحد، حدود 145 هزار تومان است و این در حالی ست که بنا بر آمار رسمی حکومت اسلامی، مرز خط فقر 275000 تومان اعلام شده است. هم اکنون بیش از 50% مردم در حکومت عدل اسلامی، زیر خط فقر زندگی میکنند.
به نوشتهء روزنامهء شرق، یک سوم نیروی فعال کشور بیکار است.
حکومت اسلامی در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر قرار دارد.
جمهور اسلامی ایران، کشور را به شیرهکش خانهای بزرگ تبدیل کرده و بیشترین معتادان به مواد مخدر، در ایران به سر میبرند. 60% نوجوانان و جوانان در معرض اعتیاد قرار دارند. حکومت اسلامی در رویارویی با مشکلاتی که خود در ایران بوجود آورده است، دو راه بیشتر ندارد:
1. یا باید امکانات مادی و معنوی کشور را با رعایت حقوق بشر و تأمین و تضمین دمکراسی بسیج کند و با صرف نیرو و وفت و پشتیبانی بینالمللی به بازسازی ویرانهء ایران که خود بوجود آورده است، بپردازد؛
2. و یا به سرکوب همهء اقشار اجتماعی پرداخته و با تکیه بر اسلام، به تحمیق مردم روی آورد و در امر نهادینه کردن سکوت و خرافه، میلیاردها دلار هزینه کند و برای تسلط بر اوضاع بیثبات داخلی، به ایجاد بحران در منطقه و در جهان روی آورد.
حکومت اسلامی، بنا بر ذات و ماهیت خود، شق دوم را برگزیده است و با تقدیس دروغ و نیرنگ و طرح نابودی اسرائیل و تلاش برای وحدت تروریستهای مسلمان منطقه بر محور یهود ستیزی و غرب ستیزی و نیز حراج ثروت کشور برای دستیابی به تسلیحات اتمی، ایران و ایرانی را در آستانهء نابودی و نیستی قرار داده است. سخن گزافی نیست اگر گفته شود که با دستیابی جمهوری اسلامی به تسلیحات اتمی، آغاز پایان جهان نیز فرا میرسد.
روشنفکران غرب که در برابر کمبودهای جامعهء مدرن میخواهند و میتوانند که از مدرنیته دربگذرند، در برخورد به رژیم اسلامی که با هر پدیدهء غیر اسلامی، از جمله مدرنیته مخالفت جدی دارد، به خطا میروند و حال و روز مردم زیر سلطهء اسلام را درنمییابند و برای راحت خود، به القائات پادوهای سیار آخوندها که با جایزههای گوناگون و از جمله نوبل تزیین شدهاند، بسنده و فراموش میکنند که زندگانی اسلام، تنها در نفی و انکار دیگری تداوم مییابد. جامعهء روشنفکر جهان آزاد، در پیوند با اسلام و رژیم اسلامی ایران دچار همان خطایی شده است که روشنفکر ایرانی در برابر آخوند به آن دچار بود؛ هنوز که هنوز است، نیروهای لائیک و مردم ایران، دارند هزینهء این اشتباه بنیادی را در پشتیبانی از آخوند میپردازند. روشن است که خبط روشنفکران جهان آزاد، هزینهای جهانی خواهد داشت. کافی است که رژیم آخوندی به تسلیحات هستهای دست یابد تا تروریستهای اسلامی در چارگوشهء جهان علیه جهان کفر، یعنی جهان غرب و جهان غیر مسلمان از آن استفاده کنند.
به باور مسلمان شیعه " الدنیا سجن المؤمن" است و بهتر آنکه این زندانِ مؤمن مسلمان با شتاب تخریب شود تا راه برای ظهور مهدی موعود، که تاریخ نشانی از او ندارد، هموار گردد. آخوندهای حاکم برآنند که میتوان با گسترش خرافه و ستم "آقا" را در وضعیتی قرار داد که ناچار از "ظهور" باشد. مسلمان به حرکت قسری تاریخ باور دارد و آخوندهایی هم که در این باره سکوت کردهاند، به ناگزیر تقیه میکنند. بنا بر همین بلاهتها، حکومت اسلامی در استفاده از بمب اتمی کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهد داد. برای جلوگیری از انقراض ایران و برای جلوگیری از جنگ، باید به هر وسیلهء ممکن آخوند را از منبر خلافت به زیر کشید.
نیروهایی که خواهان نابودی حکومت اسلامی هستند، نیاید از یاد ببرند که رژیم حاکم، حکومتی است اسلامی و باید و نبایدهای اسلامی، سیاست داخلی و خارجی آن را رقم میزنند. این، علم سیاست نیست که دین حکومت را متعین میکند، بلکه این اسلام است که سیاست را در حصار تنگ خود درآورده است. به سخن دیگر، مبارزه با جمهوری اسلامی، بدون مبارزهء همه جانبه با اسلام امکان ناپذیر است. توهمی بیش نیست اگر بپنداریم که رژیم اسلامی، مانند دیگر حکومتهای جهان امروز، حاکمیتی در عرف سیاسی ست و میتوان مبارزه را با تکیه بر عرفِ سیاسی سامان و سازمان داد. آخوند تا امروز از این توهم بهره برده و نیروهای لائیک و سکولار را در برابر اسلام به سکوت واداشته است. بدون پسراندن اسلام به زادگاه خود، مبارزه با استبداد اجتماعی و حکومتی، گسترش فرهنگ دمکراتیک و استقرار دمکراسی در ایران ممکن نخواهد بود؛ چنانچه در هیچ کشور اسلامی نیز ممکن نبوده است. شوربختانه، ذهنیت روشنفکر ایرانی، به اینجا که میرسد، از مادر بزرگ و پدر بزرگ متدینِ خود برج و بارویی نفوذ ناپذیر میسازد و در آن سنگر میگیرد تا با خیالی آسوده از تا به آخر اندیشیدن بپرهیزد.
زیرنویس
1. تارنمای بازتاب. 10 آپریل 2006
2. تارنمای فروم سوسیالیستها. 10 آپریل 2006
23 آپریل 2006
جواد اسدیان
مهلت سی روزهای که پنچ عضو شورای امنیت سازمان ملل و دولت آلمان به حکومت اسلامی ایران داده بودند تا این رژیم بنا به درخواست جامعهء جهانی و شورای حکام آژانس انرژی هستهای، از غنیسازی اورانیوم چشم بپوشد و در راستای اعتمادسازی به پای میز مذاکره بازگردد، به زودی به پایان میرسد.
هیچ نشانهای، مبین آن نیست که رژیم به اخطار جامعهء جهانی توجهای کرده است. اما، در مقابل، آخوندها با مانور نظامی دنبالهدار خود در جنوب ایران و خلیج فارس، به تحریک جهان آزاد پرداختند و هر روز با آزمایش سلاح هایی با خصلتِ تهاجمی، ماهییت ستیزهخوی خود را به نمایش گذاشتند. اغراق در توانایی نظامی و منش جنگطلب سران حکومت ایران، دولت روسیه را که از ارسال کنندگان اصلی تسلیحات استرتژیک به ایران است، واداشت که از زبان وزیر امورخارجهء خود، به جهان این اطمینان را بدهد که ایران در گزارشهای تسلیحاتی خود، دروغ میگوید و غلو میکند. آینده نشان خواهد داد که گفتههای وزیر امور خارجهء روسیه تا چه اندازه با حقیقت همخوانی دارند. روشن است که روسیه و اتحادیهء اروپا و بیش از همه انگلستان در پی آن هستند که با خرید وقت برای حکومت اسلامی، ازاین کشور همچون مانعی برای تحقق هدفهای استراتژیک آمریکا در منطقه، استفاده و سوء استفاده کنند. حماقت و بلاهت سران اسلامی، ژرفتر از آن است که به این بازیهای ظریف سیاسی پی ببرند و دریابند که با گذشت هر روز، به لبهء پرتگاه نزدیکتر میشوند. سربسته بگویم؛ حکومت اسلام عزیز، با توجه به توازن نیروها وامکانها، در مناسبات سیاسی جهان در باتلاق همان اشتباهی گرفتار آمده است که رژیم صدام را با تمام توان نظامیاش، در اندک زمانی، به قهقهرای نیستی فرستاد.
با اینکه چین و روسیه از پشتیبانان رژیم اسلامی در مناقشهء اتمی، همزبان با حامی پیدا و پنهانِ دیگر آخوندها، یعنی انگلیس، خواستار تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران شدهاند و بارها اعلام کردهاند که امر غنیسازی را از رژیم آخوندها نخواهند پذیرفت، باز آنان استفاده از سوخت هستهای را، حق خود دانسته و سرنوشت کشور را به این مسأله گره زدهاند. آخوندها فراموش کردهاند که به اقرار حسن روحانی، هجده سال در پیوند با برنامههای هستهای خود، به جهان دروغ گفتهاند و در نتیجه، قانوناً حق و حقوق غنیسازی را بدون اعتمادسازی جهانی از خود سلب کردهاند.
اینک، جمهوری اسلامی، بیپروا از تلاشش برای دستیابی به تسلیحات هستهای سخن میگوید و اهداف خود را در این باره، پنهان نمیکند. آخوند دعاگو که به تحمیق مردم شمیرانات در روزهای جمعه مشغول است، یک هفته پیش از اعلام "خبر خوش" احمدی نژاد، درشتخویانه گفته بود: "پژوهشهای اتمی هرگز متوقف نمیشود، غنیسازی در قلمرو ایران اسلامی انجام میگیرد، پروندهء هستهای جمهوری اسلامی در آژانس میماند و توان دفاع و بازدارندگیاش، دشمنان اسلام را از اندیشهء توطئه و تعرض باز میدارد و با مشیت الهی جهان اسلام با محوریت ایران به بزرگترین قطب قدرت جهانی تبدیل میشود."1 از این گفتهها چنین برمیآیند که؛
1. حکومت ایران آهنگ آن ندارد که با جهان سر سازگاری نشان دهد و نگرانی جهانی را از برنامههای اتمی خود، جدی بگیرد. انگار، بشارتِ "ظهور" و بوی بهشت و حوری و غِلمان، هوش از سر آخوند ربوده و شامهاش را در برابر فاجعه کُند کرده است.
2. با اینکه پروندهء هستهای ایران مدتهاست به شورای امنیت ارجاع داده شده است، و این شورا یکزبان از رژیم ایران خواسته است که همهء برنامههای اتمی خود را تعلیق کند، آخوند نامبرده، خود را به بیراهه میزند و در جهت فریب مردم به آنان آشکارا دروغ میبندد که پروندهء هستهای ایران در آژانس میماند. رژیم با حراج ایران و ایرانی به این دلبسته است که روسیه و انگلیس به خاطر حفظ منافع سیاسی – اقتصادی خود، مانع پیگیری پروندهء اتمی حکومت اسلامی ایران در شورای امنیت سازمان ملل خواهند شد.
3. سران حکومت اسلامی که تا همین دیروز بر صلحآمیز بودن برنامههای هستهای خود پافشاری میکردند و با تکیه بر اصل تقیهء اسلامی در کار فریب جهان بودند، اینک از زبان آخوند دعاگو و رفسنجانی و احمدی نژاد و دیگر سران رژیم اسلامی، اعتراف و ضمنی اعلام کردهاند که هدفی جز دستیابی به تسلیحات اتمی ندارند و ورود خود را به باشگاه کشورهای دارای تسلیحات اتمی، به خود خوشآمد گفتهاند؛ تا از سویی به گمان خود، دشمنان اسلام را از تعرض باز بدارند و از سوی دیگر با برخورداری از توان هستهای، به بزرگترین قطب قدرت جهانی تبدیل شوند. هواداران لائیک حکومت آخوندی میبینند که آخوند بیپروا، آنچه را که دیروز حرام اسلامی اعلام کرده بود، امروز حلال اسلامی قلمداد میکند. با این وجود برای توجیه حکومت اسلامی، همیشه دیگران، یعنی بیگانگان و امپریالیستهایی هستند که این جماعت در جامهء لائیسیته و چپ، برای پوشش ضعفهای بنیادین خود، به آن بتازد و غبار در چشم حقیقت بپاشد و در راه مبارزهء واقعی با ننگینترین رژیم معاصر جهان، مانع بتراشد. شگفتآور است که چپ ایرانی با توسل به هزار بهانه و هزار توجیه نابخردانه، به مانایی حکومت اسلامی یاری میرساند و فراموش میکند که آموزگاران بزرگ جنبش نظری و انقلابی مبارزه با شیوهء تولید سرمایهداری، روزی روزگاری تبیین کردهاند که: "دین، افیون ملتهاست." آیا چپ ما افیون زده است؟ آمار مصرف افیون در ایران و در جامعهء ایرانی، و نیز حفر چاههای جمکران و فتوای کشتار از اسلام برگشتگانِ آخوند منتظری و... با زبانی روشنتر و بینیازتر از هر تفسیری، سخن میگویند.
باری، تا روشن شود که برنامهء هستهای ایران، ماهیتی نظامی دارد و ادعای تاکنونی جمهوری اسلامی مبنی بر تولید برق هستهای و بهره جوییهای پزشکی و کشاورزی و دیگر مسایل جنبی، دروغ بوده است به این دادهها و آمارها توجه کنیم:
_ هم اکنون بازده نیروگاههای برق، 37% است، حال آنکه بازده نیروگاههای گازی، دست کم 55% است؛
_ در صورتی که ایران نیروگاههای گازی خود را نوسازی کند، میتواند تولید برق را به 55000 مگاوات افزایش دهد؛
_ این مقدار، 18000 مگاوات بیش از تولید کنونی ست که خود، برابر با 20 نیروگاهِ شبیه نیروگاه هستهای بوشهر، برق تولید میکند؛
_ نوسازیِ نیروگاههای موجود، بیش از 6 میلیارد دلار هزینه نخواهد داشت، در حالیکه هزینهء ساخت نیروگاههای هستهای که همین مقدار برق تولید کنند، 30 میلیارد دلار خواهد بود.2
غیر اقتصادی بودن و ناکارا بودن بهرهگیری از انرژی هستهای با توجه به امکانها و نیازهای کشور، نیت واقعی حکومت آخوندهای مسلمان را در برابر دید همگان قرار داده است. پافشاری حکومت اسلامی ایران بر غنیسازی اورانیوم در کشور که استفاده از باقیماندهء سوخت هستهای را برای ساختن بمب اتم ممکن میکند، آن راز پلیدی ست که جهانیان به آن پیبردهاند.
روشن است که جهان آزاد به رژیمی که تاریخ پیدایش آن آلوده و آمیخته است با کشتار و سنگسار و سانسور و تسلط جهل و ترویج تروریسم دولتی و پشتیبانی از تروریسم، باور نداشته باشد و با تمام توان، مانع دستیابی چنین حکومتی به تسلیحات هستهای شود. (همینجا یادآور میشوم که پس ار دادگاه میکونوس برلین که دولتمردان حکومتی را محکوم کرده بود، دادگاهی در سوئیس، علی فلاحیان، وزیر وقت سازمان اطلاعات ایران را همراه با سیزده نفر دیگر، به جرم دست داشتن در ترور دکتر کاظم رجوی که در برابر خانهاش به ضرب چندین گلوله از پای در آمد، محکوم، و حکم جلب وی را صادر کرده است.)
با اینکه کوس رسوایی سیاست هستهای حکومت اسلامی ایران به صدا در آمده است، معلوم نیست که آقای جک استراو، وزیر خارجهء انگلستان بر اساس کدام اطلاعات، در پاسخی به امکان حملهء نطامی آمریکا به ایران، مدعی شده است: " بدگمانی زیادی وجود دارد که ایران جهت دستیابی به توانایی هستهای... تلاش میکند. اما از آنجا که هیچ دلیل و مدرکی برای موجه بودن این بدگمانی وجود ندارد، اقدام نظامی علیه ایران نیز پایه و اساس نداشته و قابل توجیه نخواهد بود."
از آقای استراو باید پرسید که انگلستان با تکیه بر کدام دلیل و مدرک در جنگ عراق شرکت کرد و با تکیه بر کدام دلیل و مدرک هنوز در عراق حضور دارد؟ آقای بلر و استراو، چرا در پی آن نیستند که نیروهای نظامی انگلستان را از عراق بیرون بکشند؟ از این صلحدوستان میتوان پرسید که چرا با وجود حضور نیروهای انگلیس در عراق هر روز ترورهای استشهادی مسلمانان، جان بسیاری از انسانها را میگیرد؟ چرا این ترورها در جامعهای چون جامعهء پیشرفته عراق صورت میگیرند و آن هم در مناطقی که بیشتر در محدودهء نفوذ نیروهای انگلیسیست؟ چرا خبرگزاریها از چنین ترورهایی در جامعهء عقب افتاده و به شدت دینی افغانستان، گزارشی مخابره نمیکنند؟ اصولاً پیوندی میان ترور و حضور نیروهای نظامی انگلستان در عراق وجود دارد؟ اصولاً پیوندی میان حضور انگلستان و نفوذ حکومت اسلامی ایران در عراق وجود دارد؟ چرا در افغانستان که حضور نیروهای نظامی انگلستان کمرنگ و بیرنگ است، نه از ترورهای استشهادی هر روزهء مسلمانان خبری ست و نه از نفوذ سران اسلامی ایران در آنجا اثری؟
پرسش جدی از آقای بلر و استراو این است که شما با استناد به کدام مدرک و دلیل حکومت آخوندی را از تلاش برای دستیابی به تسلیحات هستهای تبرئه میکنید و اکنون که حکومت آخوندی، خود اعتراف کرده است و خواهان پیوستن به باشگاه اتمی ست، چرا پشتیبانی انگلستان از حکومت آخوندی نیز، آشکاراتر و بیپرواتر شده است؟ چرا دولت انگلستان همراه با روسیه در کار شورای امنیت سازمان ملل، هر روز به بهانهای تازه روی میآورند؟
نزدیکی و همدستی انگلستان و روسیه در پشتیبانی از آخوند، خاطرهء تقسیم ایران را در سال 1907 مسیحی، در ذهن زنده میکند. آخوند، چوب حراج و نابودی ایران را به دست گرفته است و برای بقای خود از هیچ کاری فروگذار نیست و روس و انگلیس که به مردم ایران برای تقسیم ایران، هنوز پاسخگو هستند، در مبارزه با آمریکا برای حفظ جایگاه و برتری خود در منطقه، حاضر نیستند به سادگی و داوطلبانه، از سر سفرهء ایران که آخوند گسترده است، برخیزند.
حکومت اسلامی ایران، در انزوایی جهانی به سر میبرد و به هیچ چیز جز حفظ حکومت خود نمیاندیشد. حکومت، پایگاهی مردمی ندارد. سرکوب دانشجویان، کارگران، ترویج فحشا و اعتیاد و احیای بازارهای بردهفروشی و سرمایهگذاریهای کلان برای نهادینه کردن امر خرافات، که نابودی فرهنگ ایرانی را هدف گرفته است، هر گونه رسمیت را از این رژیم سلب کرده است.
این حکومت کارگرانی را که برای دریافت چندین ماه حقوق عقب افتادهء خود، اعتراض کردهاند، با وحشیگری تمام سرکوب و روانهء زندانها کرده است. در اعتراضهای کارگران شرکت واحد، 1300 نفر دستگیر شدند و مورد شنکنجه و آزار قرار گرفتند. برای دستگیری فعالین سندیکایی، خانوادههای آنان را به گروگان گرفته و شنکنجه کردند. حقوق ماهیانهء کارگران شرکت واحد، حدود 145 هزار تومان است و این در حالی ست که بنا بر آمار رسمی حکومت اسلامی، مرز خط فقر 275000 تومان اعلام شده است. هم اکنون بیش از 50% مردم در حکومت عدل اسلامی، زیر خط فقر زندگی میکنند.
به نوشتهء روزنامهء شرق، یک سوم نیروی فعال کشور بیکار است.
حکومت اسلامی در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر قرار دارد.
جمهور اسلامی ایران، کشور را به شیرهکش خانهای بزرگ تبدیل کرده و بیشترین معتادان به مواد مخدر، در ایران به سر میبرند. 60% نوجوانان و جوانان در معرض اعتیاد قرار دارند. حکومت اسلامی در رویارویی با مشکلاتی که خود در ایران بوجود آورده است، دو راه بیشتر ندارد:
1. یا باید امکانات مادی و معنوی کشور را با رعایت حقوق بشر و تأمین و تضمین دمکراسی بسیج کند و با صرف نیرو و وفت و پشتیبانی بینالمللی به بازسازی ویرانهء ایران که خود بوجود آورده است، بپردازد؛
2. و یا به سرکوب همهء اقشار اجتماعی پرداخته و با تکیه بر اسلام، به تحمیق مردم روی آورد و در امر نهادینه کردن سکوت و خرافه، میلیاردها دلار هزینه کند و برای تسلط بر اوضاع بیثبات داخلی، به ایجاد بحران در منطقه و در جهان روی آورد.
حکومت اسلامی، بنا بر ذات و ماهیت خود، شق دوم را برگزیده است و با تقدیس دروغ و نیرنگ و طرح نابودی اسرائیل و تلاش برای وحدت تروریستهای مسلمان منطقه بر محور یهود ستیزی و غرب ستیزی و نیز حراج ثروت کشور برای دستیابی به تسلیحات اتمی، ایران و ایرانی را در آستانهء نابودی و نیستی قرار داده است. سخن گزافی نیست اگر گفته شود که با دستیابی جمهوری اسلامی به تسلیحات اتمی، آغاز پایان جهان نیز فرا میرسد.
روشنفکران غرب که در برابر کمبودهای جامعهء مدرن میخواهند و میتوانند که از مدرنیته دربگذرند، در برخورد به رژیم اسلامی که با هر پدیدهء غیر اسلامی، از جمله مدرنیته مخالفت جدی دارد، به خطا میروند و حال و روز مردم زیر سلطهء اسلام را درنمییابند و برای راحت خود، به القائات پادوهای سیار آخوندها که با جایزههای گوناگون و از جمله نوبل تزیین شدهاند، بسنده و فراموش میکنند که زندگانی اسلام، تنها در نفی و انکار دیگری تداوم مییابد. جامعهء روشنفکر جهان آزاد، در پیوند با اسلام و رژیم اسلامی ایران دچار همان خطایی شده است که روشنفکر ایرانی در برابر آخوند به آن دچار بود؛ هنوز که هنوز است، نیروهای لائیک و مردم ایران، دارند هزینهء این اشتباه بنیادی را در پشتیبانی از آخوند میپردازند. روشن است که خبط روشنفکران جهان آزاد، هزینهای جهانی خواهد داشت. کافی است که رژیم آخوندی به تسلیحات هستهای دست یابد تا تروریستهای اسلامی در چارگوشهء جهان علیه جهان کفر، یعنی جهان غرب و جهان غیر مسلمان از آن استفاده کنند.
به باور مسلمان شیعه " الدنیا سجن المؤمن" است و بهتر آنکه این زندانِ مؤمن مسلمان با شتاب تخریب شود تا راه برای ظهور مهدی موعود، که تاریخ نشانی از او ندارد، هموار گردد. آخوندهای حاکم برآنند که میتوان با گسترش خرافه و ستم "آقا" را در وضعیتی قرار داد که ناچار از "ظهور" باشد. مسلمان به حرکت قسری تاریخ باور دارد و آخوندهایی هم که در این باره سکوت کردهاند، به ناگزیر تقیه میکنند. بنا بر همین بلاهتها، حکومت اسلامی در استفاده از بمب اتمی کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهد داد. برای جلوگیری از انقراض ایران و برای جلوگیری از جنگ، باید به هر وسیلهء ممکن آخوند را از منبر خلافت به زیر کشید.
نیروهایی که خواهان نابودی حکومت اسلامی هستند، نیاید از یاد ببرند که رژیم حاکم، حکومتی است اسلامی و باید و نبایدهای اسلامی، سیاست داخلی و خارجی آن را رقم میزنند. این، علم سیاست نیست که دین حکومت را متعین میکند، بلکه این اسلام است که سیاست را در حصار تنگ خود درآورده است. به سخن دیگر، مبارزه با جمهوری اسلامی، بدون مبارزهء همه جانبه با اسلام امکان ناپذیر است. توهمی بیش نیست اگر بپنداریم که رژیم اسلامی، مانند دیگر حکومتهای جهان امروز، حاکمیتی در عرف سیاسی ست و میتوان مبارزه را با تکیه بر عرفِ سیاسی سامان و سازمان داد. آخوند تا امروز از این توهم بهره برده و نیروهای لائیک و سکولار را در برابر اسلام به سکوت واداشته است. بدون پسراندن اسلام به زادگاه خود، مبارزه با استبداد اجتماعی و حکومتی، گسترش فرهنگ دمکراتیک و استقرار دمکراسی در ایران ممکن نخواهد بود؛ چنانچه در هیچ کشور اسلامی نیز ممکن نبوده است. شوربختانه، ذهنیت روشنفکر ایرانی، به اینجا که میرسد، از مادر بزرگ و پدر بزرگ متدینِ خود برج و بارویی نفوذ ناپذیر میسازد و در آن سنگر میگیرد تا با خیالی آسوده از تا به آخر اندیشیدن بپرهیزد.
زیرنویس
1. تارنمای بازتاب. 10 آپریل 2006
2. تارنمای فروم سوسیالیستها. 10 آپریل 2006
23 آپریل 2006