Sunday 23 April 2006

حجّت، حُکم حُکماست؛ نه نیرنگ فقها


حجت، حکم حکماست نه نیرنگ فقها
نگاهی کوتاه به دغل­بازی اتمی حکومت اسلامی

جواد اسدیان

مهلت سی روزه­ای که پنچ عضو شورای امنیت سازمان ملل و دولت آلمان به حکومت اسلامی ایران داده بودند تا این رژیم بنا به درخواست جامعهء جهانی و شورای حکام آژانس انرژی هسته­ای، از غنی­سازی اورانیوم چشم بپوشد و در راستای اعتمادسازی به پای میز مذاکره بازگردد، به زودی به پایان می­رسد.
هیچ نشانه­ای، مبین آن نیست که رژیم به اخطار جامعهء جهانی توجه­ای کرده است. اما، در مقابل، آخوندها با مانور نظامی دنباله­دار خود در جنوب ایران و خلیج فارس، به تحریک جهان آزاد پرداختند و هر روز با آزمایش سلاح هایی با خصلتِ تهاجمی، ماهییت ستیزه­خوی خود را به نمایش گذاشتند. اغراق در توانایی نظامی و منش جنگ­طلب سران حکومت ایران، دولت روسیه را که از ارسال کنندگان اصلی تسلیحات استرتژیک به ایران است، واداشت که از زبان وزیر امورخارجهء خود، به جهان این اطمینان را بدهد که ایران در گزارش­های تسلیحاتی خود، دروغ می­گوید و غلو می­کند. آینده نشان خواهد داد که گفته­های وزیر امور خارجهء روسیه تا چه اندازه با حقیقت همخوانی دارند. روشن است که روسیه و اتحادیهء اروپا و بیش از همه انگلستان در پی آن هستند که با خرید وقت برای حکومت اسلامی، ازاین کشور همچون مانعی برای تحقق هدف­های استراتژیک آمریکا در منطقه، استفاده و سوء استفاده کنند. حماقت و بلاهت سران اسلامی، ژرفتر از آن است که به این بازی­های ظریف سیاسی پی ببرند و دریابند که با گذشت هر روز، به لبهء پرتگاه نزدیک­تر می­شوند. سربسته بگویم؛ حکومت اسلام عزیز، با توجه به توازن نیروها وامکان­ها، در مناسبات سیاسی جهان در باتلاق همان اشتباهی گرفتار آمده است که رژیم صدام را با تمام توان نظامی­اش، در اندک زمانی، به قهقهرای نیستی فرستاد.
با اینکه چین و روسیه از پشتیبانان رژیم اسلامی در مناقشهء اتمی، همزبان با حامی پیدا و پنهانِ دیگر آخوندها، یعنی انگلیس، خواستار تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران شده­اند و بارها اعلام کرده­اند که امر غنی­­سازی را از رژیم آخوندها نخواهند پذیرفت، باز آنان استفاده از سوخت هسته­ای را، حق خود دانسته و سرنوشت کشور را به این مسأله گره زده­اند. آخوندها فراموش کرده­اند که به اقرار حسن روحانی، هجده سال در پیوند با برنامه­های هسته­ای خود، به جهان دروغ گفته­اند و در نتیجه، قانوناً حق و حقوق غنی­سازی را بدون اعتمادسازی جهانی از خود سلب کرده­اند.
اینک، جمهوری اسلامی، بی­پروا از تلاشش برای دستیابی به تسلیحات هسته­ای سخن می­گوید و اهداف خود را در این باره، پنهان نمی­کند. آخوند دعاگو که به تحمیق مردم شمیرانات در روزهای جمعه مشغول است، یک هفته پیش از اعلام "خبر خوش" احمدی نژاد، درشت­خویانه گفته بود: "پژوهش­های اتمی هرگز متوقف نمی­شود، غنی­سازی در قلمرو ایران اسلامی انجام می­گیرد، پروندهء هسته­ای جمهوری اسلامی در آژانس می­ماند و توان دفاع و بازدارندگی­اش، دشمنان اسلام را از اندیشهء توطئه و تعرض باز می­دارد و با مشیت الهی جهان اسلام با محوریت ایران به بزرگترین قطب قدرت جهانی تبدیل می­شود."1 از این گفته­ها چنین برمی­­آیند که؛
1. حکومت ایران آهنگ آن ندارد که با جهان سر سازگاری نشان دهد و نگرانی جهانی را از برنامه­های اتمی خود، جدی بگیرد. انگار، بشارتِ "ظهور" و بوی بهشت و حوری و غِلمان، هوش از سر آخوند ربوده و شامه­اش را در برابر فاجعه کُند کرده است.
2. با اینکه پروندهء هسته­ای ایران مدت­هاست به شورای امنیت ارجاع داده شده است، و این شورا یک­زبان از رژیم ایران خواسته است که همهء برنامه­های اتمی خود را تعلیق کند، آخوند نام­برده، خود را به بیراهه می­زند و در جهت فریب مردم به آنان آشکارا دروغ می­بندد که پروندهء هسته­ای ایران در آژانس می­ماند. رژیم با حراج ایران و ایرانی به این دلبسته است که روسیه و انگلیس به خاطر حفظ منافع سیاسی – اقتصادی خود، مانع پیگیری پروندهء اتمی حکومت اسلامی ایران در شورای امنیت سازمان ملل خواهند شد.
3. سران حکومت اسلامی که تا همین دیروز بر صلح­آمیز بودن برنامه­های هسته­ای خود پافشاری می­کردند و با تکیه بر اصل تقیهء اسلامی در کار فریب جهان بودند، اینک از زبان آخوند دعاگو و رفسنجانی و احمدی نژاد و دیگر سران رژیم اسلامی، اعتراف و ضمنی اعلام کرده­اند که هدفی جز دستیابی به تسلیحات اتمی ندارند و ورود خود را به باشگاه کشورهای دارای تسلیحات اتمی، به خود خوش­آمد گفته­اند؛ تا از سویی به گمان خود، دشمنان اسلام را از تعرض باز بدارند و از سوی دیگر با برخورداری از توان هسته­ای، به بزرگترین قطب قدرت جهانی تبدیل شوند. هواداران لائیک حکومت آخوندی می­بینند که آخوند بی­پروا، آنچه را که دیروز حرام اسلامی اعلام کرده بود، امروز حلال اسلامی قلمداد می­کند. با این وجود برای توجیه حکومت اسلامی، همیشه دیگران، یعنی بیگانگان و امپریالیست­هایی هستند که این جماعت در جامهء لائیسیته و چپ، برای پوشش ضعف­های بنیادین خود، به آن بتازد و غبار در چشم حقیقت بپاشد و در راه مبارزهء واقعی با ننگین­ترین رژیم معاصر جهان، مانع بتراشد. شگفت­آور است که چپ ایرانی با توسل به هزار بهانه و هزار توجیه نابخردانه، به مانایی حکومت اسلامی یاری می­رساند و فراموش می­کند که آموزگاران بزرگ جنبش نظری و انقلابی مبارزه با شیوهء تولید سرمایه­داری، روزی روزگاری تبیین کرده­اند که: "دین، افیون ملت­هاست." آیا چپ ما افیون زده است؟ آمار مصرف افیون در ایران و در جامعهء ایرانی، و نیز حفر چاه­های جمکران و فتوای کشتار از اسلام برگشتگانِ آخوند منتظری و... با زبانی روشن­تر و بی­نیازتر از هر تفسیری، سخن می­گویند.
باری­، تا روشن شود که برنامهء هسته­ای ایران، ماهیتی نظامی دارد و ادعای تاکنونی جمهوری اسلامی مبنی بر تولید برق هسته­ای و بهره جویی­های پزشکی و کشاورزی و دیگر مسایل جنبی، دروغ بوده است به این داده­ها و آمارها توجه کنیم:
_ هم اکنون بازده نیروگاه­های برق، 37% است، حال آنکه بازده نیروگاه­های گازی، دست کم 55% است؛
_ در صورتی که ایران نیروگاه­های گازی خود را نوسازی کند، می­تواند تولید برق را به 55000 مگاوات افزایش دهد؛
_ این مقدار، 18000 مگاوات بیش از تولید کنونی ست که خود، برابر با 20 نیروگاهِ شبیه نیروگاه هسته­ای بوشهر، برق تولید می­کند؛
_ نوسازیِ نیروگاه­های موجود، بیش از 6 میلیارد دلار هزینه نخواهد داشت، در حالیکه هزینهء ساخت نیروگاه­های هسته­ای که همین مقدار برق تولید کنند، 30 میلیارد دلار خواهد بود.2
غیر اقتصادی بودن و ناکارا بودن بهره­گیری از انرژی هسته­ای با توجه به امکان­ها و نیازهای کشور، نیت واقعی حکومت آخوندهای مسلمان را در برابر دید همگان قرار داده است. پافشاری حکومت اسلامی ایران بر غنی­سازی اورانیوم در کشور که استفاده از باقیماندهء سوخت هسته­ای را برای ساختن بمب اتم ممکن می­کند، آن راز پلیدی ست که جهانیان به آن پی­برده­اند.
روشن است که جهان آزاد به رژیمی که تاریخ پیدایش آن آلوده و آمیخته است با کشتار و سنگسار و سانسور و تسلط جهل و ترویج تروریسم دولتی و پشتیبانی از تروریسم، باور نداشته باشد و با تمام توان، مانع دستیابی چنین حکومتی به تسلیحات هسته­ای شود. (همینجا یادآور می­شوم که پس ار دادگاه میکونوس برلین که دولتمردان حکومتی را محکوم کرده بود، دادگاهی در سوئیس، علی فلاحیان، وزیر وقت سازمان اطلاعات ایران را همراه با سیزده نفر دیگر، به جرم دست داشتن در ترور دکتر کاظم رجوی که در برابر خانه­اش به ضرب چندین گلوله از پای در آمد، محکوم، و حکم جلب وی را صادر کرده ­است.)
با اینکه کوس رسوایی سیاست هسته­ای حکومت اسلامی ایران به صدا در آمده است، معلوم نیست که آقای جک استراو، وزیر خارجهء انگلستان بر اساس کدام اطلاعات، در پاسخی به امکان حملهء نطامی آمریکا به ایران، مدعی شده است: " بدگمانی زیادی وجود دارد که ایران جهت دستیابی به توانایی هسته­ای... تلاش می­کند. اما از آنجا که هیچ دلیل و مدرکی برای موجه بودن این بدگمانی وجود ندارد، اقدام نظامی علیه ایران نیز پایه و اساس نداشته و قابل توجیه نخواهد بود."
از آقای استراو باید پرسید که انگلستان با تکیه بر کدام دلیل و مدرک در جنگ عراق شرکت کرد و با تکیه بر کدام دلیل و مدرک هنوز در عراق حضور دارد؟ آقای بلر و استراو، چرا در پی آن نیستند که نیروهای نظامی انگلستان را از عراق بیرون بکشند؟ از این صلح­دوستان می­توان پرسید که چرا با وجود حضور نیروهای انگلیس در عراق هر روز ترورهای استشهادی مسلمانان، جان بسیاری از انسان­ها را می­گیرد؟ چرا این ترورها در جامعه­ای چون جامعهء پیشرفته عراق صورت می­گیرند و آن هم در مناطقی که بیشتر در محدودهء نفوذ نیروهای انگلیسی­ست؟ چرا خبرگزاری­ها از چنین ترورهایی در جامعهء عقب افتاده و به شدت دینی افغانستان، گزارشی مخابره نمی­کنند؟ اصولاً پیوندی میان ترور و حضور نیروهای نظامی انگلستان در عراق وجود دارد؟ اصولاً پیوندی میان حضور انگلستان و نفوذ حکومت اسلامی ایران در عراق وجود دارد؟ چرا در افغانستان که حضور نیروهای نظامی انگلستان کمرنگ و بیرنگ است، نه از ترورهای استشهادی هر روزهء مسلمانان خبری ست و نه از نفوذ سران اسلامی ایران در آنجا اثری؟
پرسش جدی از آقای بلر و استراو این است که شما با استناد به کدام مدرک و دلیل حکومت آخوندی را از تلاش برای دستیابی به تسلیحات هسته­ای تبرئه می­کنید و اکنون که حکومت آخوندی، خود اعتراف کرده است و خواهان پیوستن به باشگاه اتمی ست، چرا پشتیبانی انگلستان از حکومت آخوندی نیز، آشکاراتر و بی­پرواتر شده است؟ چرا دولت انگلستان همراه با روسیه در کار شورای امنیت سازمان ملل، هر روز به بهانه­ای تازه روی می­آورند؟
نزدیکی و همدستی انگلستان و روسیه در پشتیبانی از آخوند، خاطرهء تقسیم ایران را در سال 1907 مسیحی، در ذهن زنده می­کند. آخوند، چوب حراج و نابودی ایران را به دست گرفته است و برای بقای خود از هیچ کاری فروگذار نیست و روس و انگلیس که به مردم ایران برای تقسیم ایران، هنوز پاسخگو هستند، در مبارزه با آمریکا برای حفظ جایگاه و برتری خود در منطقه، حاضر نیستند به سادگی و داوطلبانه، از سر سفرهء ایران که آخوند گسترده است، برخیزند.
حکومت اسلامی ایران، در انزوایی جهانی به سر می­برد و به هیچ چیز جز حفظ حکومت خود نمی­اندیشد. حکومت، پایگاهی مردمی ندارد. سرکوب دانشجویان، کارگران، ترویج فحشا و اعتیاد و احیای بازارهای برده­فروشی و سرمایه­گذاری­های کلان برای نهادینه کردن امر خرافات، که نابودی فرهنگ ایرانی را هدف گرفته است، هر گونه رسمیت را از این رژیم سلب کرده است.
این حکومت کارگرانی را که برای دریافت چندین ماه حقوق عقب افتادهء خود، اعتراض کرده­اند، با وحشیگری تمام سرکوب و روانهء زندان­ها کرده است. در اعتراض­های کارگران شرکت واحد، 1300 نفر دستگیر شدند و مورد شنکنجه و آزار قرار گرفتند. برای دستگیری فعالین سندیکایی، خانواده­های آنان را به گروگان گرفته و شنکنجه کردند. حقوق ماهیانهء کارگران شرکت واحد، حدود 145 هزار تومان است و این در حالی ست که بنا بر آمار رسمی حکومت اسلامی، مرز خط فقر 275000 تومان اعلام شده است. هم اکنون بیش از 50% مردم در حکومت عدل اسلامی، زیر خط فقر زندگی می­کنند.
به نوشتهء روزنامهء شرق، یک سوم نیروی فعال کشور بیکار است.
حکومت اسلامی در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر قرار دارد.
جمهور اسلامی ایران، کشور را به شیره­کش خانه­ای بزرگ تبدیل کرده و بیشترین معتادان به مواد مخدر، در ایران به سر می­برند. 60% نوجوانان و جوانان در معرض اعتیاد قرار دارند. حکومت اسلامی در رویارویی با مشکلاتی که خود در ایران بوجود آورده است، دو راه بیشتر ندارد:
1. یا باید امکانات مادی و معنوی کشور را با رعایت حقوق بشر و تأمین و تضمین دمکراسی بسیج کند و با صرف نیرو و وفت و پشتیبانی بین­المللی به بازسازی ویرانهء ایران که خود بوجود آورده است، بپردازد؛
2. و یا به سرکوب همهء اقشار اجتماعی پرداخته و با تکیه بر اسلام، به تحمیق مردم روی آورد و در امر نهادینه کردن سکوت و خرافه، میلیاردها دلار هزینه کند و برای تسلط بر اوضاع بی­ثبات داخلی، به ایجاد بحران در منطقه و در جهان روی آورد.
حکومت اسلامی، بنا بر ذات و ماهیت خود، شق دوم را برگزیده است و با تقدیس دروغ و نیرنگ و طرح نابودی اسرائیل و تلاش برای وحدت تروریست­های مسلمان منطقه بر محور یهود ستیزی و غرب ستیزی و نیز حراج ثروت کشور برای دستیابی به تسلیحات اتمی، ایران و ایرانی را در آستانهء نابودی و نیستی قرار داده است. سخن گزافی نیست اگر گفته شود که با دستیابی جمهوری اسلامی به تسلیحات اتمی، آغاز پایان جهان نیز فرا می­رسد.
روشنفکران غرب که در برابر کمبود­های جامعهء مدرن می­خواهند و می­توانند که از مدرنیته دربگذرند، در برخورد به رژیم اسلامی که با هر پدیدهء غیر اسلامی، از جمله مدرنیته مخالفت جدی دارد، به خطا می­روند و حال و روز مردم زیر سلطهء اسلام را درنمی­یابند و برای راحت خود، به القائات پادوهای سیار آخوندها که با جایزه­های گوناگون و از جمله نوبل تزیین شده­اند، بسنده و فراموش می­کنند که زندگانی اسلام، تنها در نفی و انکار دیگری تداوم می­یابد. جامعهء روشنفکر جهان آزاد، در پیوند با اسلام و رژیم اسلامی ایران دچار همان خطایی شده است که روشنفکر ایرانی در برابر آخوند به آن دچار بود؛ هنوز که هنوز است، نیروهای لائیک و مردم ایران، دارند هزینهء این اشتباه بنیادی را در پشتیبانی از آخوند می­پردازند. روشن است که خبط روشنفکران جهان آزاد، هزینه­ای جهانی خواهد داشت. کافی است که رژیم آخوندی به تسلیحات هسته­ای دست یابد تا تروریست­های اسلامی در چارگوشهء جهان علیه جهان کفر، یعنی جهان غرب و جهان غیر مسلمان از آن استفاده کنند.
به باور مسلمان شیعه " الدنیا سجن المؤمن" است و بهتر آنکه این زندانِ مؤمن مسلمان با شتاب تخریب شود تا راه برای ظهور مهدی موعود، که تاریخ نشانی از او ندارد، هموار گردد. آخوندهای حاکم برآنند که می­توان با گسترش خرافه و ستم "آقا" را در وضعیتی قرار داد که ناچار از "ظهور" باشد. مسلمان به حرکت قسری تاریخ باور دارد و آخوندهایی هم که در این باره سکوت کرده­اند، به ناگزیر تقیه می­کنند. بنا بر همین بلاهت­ها، حکومت اسلامی در استفاده از بمب اتمی کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهد داد. برای جلوگیری از انقراض ایران و برای جلوگیری از جنگ، باید به هر وسیلهء ممکن آخوند را از منبر خلافت به زیر کشید.
نیروهایی که خواهان نابودی حکومت اسلامی هستند، نیاید از یاد ببرند که رژیم حاکم، حکومتی است اسلامی و باید و نبایدهای اسلامی، سیاست داخلی و خارجی آن را رقم می­زنند. این، علم سیاست نیست که دین حکومت را متعین می­کند، بلکه این اسلام است که سیاست را در حصار تنگ خود درآورده است. به سخن دیگر، مبارزه با جمهوری اسلامی، بدون مبارزهء همه جانبه با اسلام امکان ناپذیر است. توهمی بیش نیست اگر بپنداریم که رژیم اسلامی، مانند دیگر حکومت­های جهان امروز، حاکمیتی در عرف سیاسی ست و می­توان مبارزه را با تکیه بر عرفِ سیاسی سامان و سازمان داد. آخوند تا امروز از این توهم بهره برده و نیروهای لائیک و سکولار را در برابر اسلام به سکوت واداشته است. بدون پس­راندن اسلام به زادگاه خود، مبارزه با استبداد اجتماعی و حکومتی، گسترش فرهنگ دمکراتیک و استقرار دمکراسی در ایران ممکن نخواهد بود؛ چنانچه در هیچ کشور اسلامی نیز ممکن نبوده است. شوربختانه، ذهنیت روشنفکر ایرانی، به اینجا که می­رسد، از مادر بزرگ و پدر بزرگ متدینِ خود برج و بارویی نفوذ ناپذیر می­سازد و در آن سنگر می­گیرد تا با خیالی آسوده از تا به آخر اندیشیدن بپرهیزد.
زیرنویس
1. تارنمای بازتاب. 10 آپریل 2006
2. تارنمای فروم سوسیالیست­ها. 10 آپریل 2006
23 آپریل 2006